نقش موثر تحصیلات زنان در تحکیم خانواده (بخش دوم)
در این نوشتار، بر نقش سازنده و مثبت زنان تحصیل کرده در تشکیل و تحکیم خانواده تأکید می شود. نقش زنان تحصیل کرده قبل از ازدواج تا حین تأسیس خانواده، در مراحل چندگانه ای قابل بررسی است. با ما همراه باشید.
زنان تحصیل کرده در مقایسه با زنان غیر تحصیل کرده، حرف بیشتری برای طرح دارند و نقش آن ها هم مثبت ارزیابی می شود.
چکیده : در این نوشتار، بر نقش سازنده و مثبت زنان تحصیل کرده در تشکیل و تحکیم خانواده تأکید می شود. نقش زنان تحصیل کرده قبل از ازدواج تا حین تأسیس خانواده، در مراحل چندگانه ای قابل بررسی است. با ما همراه باشید.
تعداد کلمات 1398 / تخمین زمان مطالعه 7 دقیقه
تعداد کلمات 1398 / تخمین زمان مطالعه 7 دقیقه
نقش زنان تحصیل کرده در خانواده تا هنگام ازدواج
اول. برای خود
پرسش اساسی این قسمت از بحث آن است که زنان تحصیل کرده در تأسیس و تحکیم خانواده خود چه نقشی می توانند داشته باشند؟
در یک پاسخ، می توان گفت: نقش زنان تحصیل کرده می تواند منفی یا مثبت ارزیابی شود (و این نکته در سایر قسمت های پژوهش نیز صادق است.) اگر نقش زنان تحصیل کرده در جوامعی با بافت های قومی، قبیلگی، مردسالار محض و ضد زن مدّ نظر باشد، که هیچ نقش و مسئولیتی برای جنس زنان نمی شناسند، زنان تحصیل کرده می توانند در آنجا نقش منفی داشته باشند؛ بدین معنا که به چالش با نظام موجود و فرهنگ حاکم بر آن خانواده ها بپردازند. در این صورت، نخبگان و حاکمان آن فرهنگ نیز با آن ها به چالش درمی آیند یا فرایند تأسیس خانواده دچار تأخیر می شود و یا با فرض تأسیس هم به خاطر زیربار نرفتن این زنان و معارضه مداوم، دوام خانواده دچار اشکال شده، تحکیم آن زیر سؤال می رود و احتمال شکست این گونه خانواده ها بسیار است، گرچه این زنان حتی در چنین جوامعی نیز می توانند تأثیرات تدریجی و جزئی در جهت اصلاح فرهنگ حاکم داشته باشند.
اما نقش زنان تحصیل کرده در تأسیس خانواده در صورتی می تواند مثبت باشد که جامعه مورد بحث فرهنگ نقد و انتقاد و توسعه و پیشرفت را آرمان خود قرار دهد و از هر دیدگاه سازنده، بدیع و خلاّقی استقبال کند. در چنین جوامعی، زنان تحصیل کرده در مقایسه با زنان غیر تحصیل کرده، حرف بیشتری برای طرح دارند و نقش آن ها هم مثبت ارزیابی می شود.
در این نوشتار، بر نقش سازنده و مثبت زنان تحصیل کرده در تشکیل و تحکیم خانواده تأکید می شود. نقش زنان تحصیل کرده قبل از ازدواج تا حین تأسیس خانواده، در مراحل ذیل قابل بررسی است:
الف. آغاز آشنایی: آشنایی به بهانه زندگی مشترک، از دو طریق ممکن است:
اول. مستقیم: در این شیوه، دو فرد بر حسب تصادف، تجربه مشترک کاری، سابقه تحصیلی مشترک و مانند آن با هم آشنا شده، در مسیر ازدواج قرار می گیرند.
دوم. غیرمستقیم: در این شیوه، دیگران که از دختر و یا پسر اطلاعاتی دارند، واسطه گردیده، دو جوان را به قصد زندگی مشترک با هم آشنا می کنند.
در هر دو شیوه، تحصیلات این امکان را به زنان می دهد که در ظواهر مخاطب متوقف نشده و به الفاظ و کلمات مطرح شده بسنده نکنند و هر چه سطح تحصیلات بالاتر رود، یک دختر بیشتر این قابلیت را پیدا می کند که از ظواهر عبور کرده، چهره واقعی تر مخاطبش را بشناسد و از روی گفته های او به ناگفته هایش پی ببرد.
دختر تحصیل کرده چون برای علم ارزش قایل است و نیز تأثیرات تلاش سنجیده و متّکی به اطلاعات و داده را نسبت به اقدامات جاهلانه می داند، از منابع پژوهشی که در روابط اجتماعی به او توانایی های لازم را می دهد، بهره می برد و بخصوص از دانش روان شناسی و علوم مربوط به آن (روان شناسی اجتماعی، روان شناسی ارتباطات و ...) حداکثر بهره را می برد. اینجاست که تحصیلات نقش سازنده ای در معارفه و درک قرابت ها و تمایزات دارد و ممکن است دختر در همان آشنایی اولیه، بلافاصله به نکاتی از مخاطب برسد که او را برای تأسیس و تشکیل خانواده مناسب تشخیص ندهد. حال آنکه زن غیرتحصیل کرده چنین توانایی ها و امکاناتی ندارد.
ب. عشق ورزی: معمولاً گفته می شود که «عشق» با «علم» نمی سازد. عاشق چشمانش درست نمی بیند و آگاهی های عاشقانه چندان قابل اعتماد نیستند. در این صورت، تحصیل کرده بودن یا نبودن در قبل از تأسیس زندگی، چندان نقش مثبتی نخواهد داشت.
اما اگر مسیر تأسیس خانواده از عشق بگذرد (که مطلوب نیز همین هست) می توان نقش تحصیل و دانش را در قبل از تأسیس خانواده توجیه نمود؛ با این مبنا که جایگاه علم و دانش نسبت به عشق، در دو مقام قابل فرض است: اول: علم قبل از آن؛ دوم: علم بعد از آن.
در علم قبل از عشق، چون دل آزاد است و احساسات غیرفعّال، و عقل فرصت تجزیه و تحلیل دارد، نظریه ها و داده های علمی در شناخت مخاطب مفید می افتند، و این نکته که عاشق درست نمی بیند، مطلب حقی است، ولی مربوط به علم و شناخت پس از عشق است که چون دل اسیر است و بر ابعاد وجودی فرد حکومت می کند، فرصت شناسایی، بازشناسی و تجزیه و تحلیل درست را نمی دهد و اینجاست که نه تنها علم قابل اعتمادی حاصل نمی شود، بلکه به خاطر محبت مفرط، حتی ممکن است نواقص مخاطب را، که برای زندگی برگزیده است، نبیند و بلکه آن ضعف ها را نیز قوّت بپندارد.
حاصل آنکه تحصیلات زنان پیش از عشق، چراغی است که در گزینش فرد و دیدن ویژگی ها و خصوصیات و ادراک درست تر او نسبت به فرد غیرتحصیل کرده، نقش جدّی و سازنده ای دارد.
ج. خواستگاری: در فرهنگ ایرانی، تعامل رسمی تر دو فرد برای ازدواج، با مراسم خواستگاری و پاسخ مثبت بدان آغاز می گردد. اما فقدان علم و تحصیل برای دختر، ممکن است مستلزم پیامدهای ذیل باشد:
اول آنکه به خاطر جهل و فقر داده ها، اعتماد به نفس لازم برای اظهار نظر، بررسی و تحقیق و تصمیم گیری نهایی نداشته باشد و این نقش را به دیگران و از جمله اعضای خانواده واگذارد؛ چنان که در بسیاری از خانواده های سنّتی، این تمایل وجود دارد که سهم جدّی و مرکزی برای درخواست و انتخاب دختران قایل نباشند.
دوم آنکه فقدان تحصیلات، روحیه علم گرایی و تخصص محوری را نفی می کند و از این رو، یک دختر درک درستی از مشاوره و کارشناسی ندارد و تصمیم او کورکورانه و یا با داده هایی اندک و احیانا مخدوش است و گاهی این پیامدها موجبات آسیب ها و آفت هایی برای بنیان ازدواج می شوند.
سوم آنکه بی سوادی قدرت استنباط و تجزیه و تحلیل داده ها را نیز از فرد می گیرد، و حال آنکه زن تحصیل کرده، هم از اعمال نظر بی جای دیگران در سرنوشتش جلوگیری می کند و هم این علاقه را دارد که داده های لازم را از مراجع معتبر بگیرد و هم آن ها را در آموزش و پژوهش، تمرین و استنباط و تجزیه و تحلیل اعمال کند و از این رو، می تواند داده های دیگران را جمع بندی نموده، به تأسیسی مناسب اقدام کند.
دختر تحصیل کرده تا آنجا اطلاعات دارد که یک پاسخ مثبت او افق و آینده او را رقم می زند و باید عمری پای یک اظهارنظر و یک انتخاب بماند. از این رو، دقت لازم را در این گزینش به خرج می دهد و حتی ممکن است به خواستگاران جدّی اش هم «نه» بگوید.
د. گذار از خواستگاری تا ازدواج: در سنّت متداول، دختران پس از مراسم خواستگاری، تا زمان ازدواج فرصت دارند که برخی از آنان این ایّام را بدون عقد و برخی که متشرّعند با عقد سپری می کنند. اینکه از این فرصت به دست آمده چه بهره ای می توان برد و چه توشه هایی می توان ذخیره کرد، پرسشی است که علی القاعده، هر کس نور علمی بیشتر و تحصیلات عالی تری داشته باشد، می تواند دستاوردهای مناسب تری از آن برگیرد. داده های به دست آمده نیز برای زندگی بسیار مغتنم هستند؛ زیرا دو فردی که از دو خانواده و دو محیط فرهنگی و اجتماعی، قرار است به یک نهاد مشترک به نام «خانواده» تبدیل شوند، به خاطر وجود «تفاوت فردی »و اختلافات جسمی، عقلی و قلبی در این مظان قرار دارند که همدیگر را درک نکنند و با در کنار هم قرار گرفتن رسمی، تفاوت ها به تعارض ها تبدیل شوند و این نهاد مقدّس را به جای محیط آرامش و محبت، به محیط پریشانی و دشمنی تبدیل کنند.
ادامه دارد...
منبع : مجله بانوان شیعه، شماره 3 , منصورنژاد، محمّد
پرسش اساسی این قسمت از بحث آن است که زنان تحصیل کرده در تأسیس و تحکیم خانواده خود چه نقشی می توانند داشته باشند؟
در یک پاسخ، می توان گفت: نقش زنان تحصیل کرده می تواند منفی یا مثبت ارزیابی شود (و این نکته در سایر قسمت های پژوهش نیز صادق است.) اگر نقش زنان تحصیل کرده در جوامعی با بافت های قومی، قبیلگی، مردسالار محض و ضد زن مدّ نظر باشد، که هیچ نقش و مسئولیتی برای جنس زنان نمی شناسند، زنان تحصیل کرده می توانند در آنجا نقش منفی داشته باشند؛ بدین معنا که به چالش با نظام موجود و فرهنگ حاکم بر آن خانواده ها بپردازند. در این صورت، نخبگان و حاکمان آن فرهنگ نیز با آن ها به چالش درمی آیند یا فرایند تأسیس خانواده دچار تأخیر می شود و یا با فرض تأسیس هم به خاطر زیربار نرفتن این زنان و معارضه مداوم، دوام خانواده دچار اشکال شده، تحکیم آن زیر سؤال می رود و احتمال شکست این گونه خانواده ها بسیار است، گرچه این زنان حتی در چنین جوامعی نیز می توانند تأثیرات تدریجی و جزئی در جهت اصلاح فرهنگ حاکم داشته باشند.
اما نقش زنان تحصیل کرده در تأسیس خانواده در صورتی می تواند مثبت باشد که جامعه مورد بحث فرهنگ نقد و انتقاد و توسعه و پیشرفت را آرمان خود قرار دهد و از هر دیدگاه سازنده، بدیع و خلاّقی استقبال کند. در چنین جوامعی، زنان تحصیل کرده در مقایسه با زنان غیر تحصیل کرده، حرف بیشتری برای طرح دارند و نقش آن ها هم مثبت ارزیابی می شود.
در این نوشتار، بر نقش سازنده و مثبت زنان تحصیل کرده در تشکیل و تحکیم خانواده تأکید می شود. نقش زنان تحصیل کرده قبل از ازدواج تا حین تأسیس خانواده، در مراحل ذیل قابل بررسی است:
الف. آغاز آشنایی: آشنایی به بهانه زندگی مشترک، از دو طریق ممکن است:
اول. مستقیم: در این شیوه، دو فرد بر حسب تصادف، تجربه مشترک کاری، سابقه تحصیلی مشترک و مانند آن با هم آشنا شده، در مسیر ازدواج قرار می گیرند.
دوم. غیرمستقیم: در این شیوه، دیگران که از دختر و یا پسر اطلاعاتی دارند، واسطه گردیده، دو جوان را به قصد زندگی مشترک با هم آشنا می کنند.
در هر دو شیوه، تحصیلات این امکان را به زنان می دهد که در ظواهر مخاطب متوقف نشده و به الفاظ و کلمات مطرح شده بسنده نکنند و هر چه سطح تحصیلات بالاتر رود، یک دختر بیشتر این قابلیت را پیدا می کند که از ظواهر عبور کرده، چهره واقعی تر مخاطبش را بشناسد و از روی گفته های او به ناگفته هایش پی ببرد.
دختر تحصیل کرده چون برای علم ارزش قایل است و نیز تأثیرات تلاش سنجیده و متّکی به اطلاعات و داده را نسبت به اقدامات جاهلانه می داند، از منابع پژوهشی که در روابط اجتماعی به او توانایی های لازم را می دهد، بهره می برد و بخصوص از دانش روان شناسی و علوم مربوط به آن (روان شناسی اجتماعی، روان شناسی ارتباطات و ...) حداکثر بهره را می برد. اینجاست که تحصیلات نقش سازنده ای در معارفه و درک قرابت ها و تمایزات دارد و ممکن است دختر در همان آشنایی اولیه، بلافاصله به نکاتی از مخاطب برسد که او را برای تأسیس و تشکیل خانواده مناسب تشخیص ندهد. حال آنکه زن غیرتحصیل کرده چنین توانایی ها و امکاناتی ندارد.
ب. عشق ورزی: معمولاً گفته می شود که «عشق» با «علم» نمی سازد. عاشق چشمانش درست نمی بیند و آگاهی های عاشقانه چندان قابل اعتماد نیستند. در این صورت، تحصیل کرده بودن یا نبودن در قبل از تأسیس زندگی، چندان نقش مثبتی نخواهد داشت.
اما اگر مسیر تأسیس خانواده از عشق بگذرد (که مطلوب نیز همین هست) می توان نقش تحصیل و دانش را در قبل از تأسیس خانواده توجیه نمود؛ با این مبنا که جایگاه علم و دانش نسبت به عشق، در دو مقام قابل فرض است: اول: علم قبل از آن؛ دوم: علم بعد از آن.
در علم قبل از عشق، چون دل آزاد است و احساسات غیرفعّال، و عقل فرصت تجزیه و تحلیل دارد، نظریه ها و داده های علمی در شناخت مخاطب مفید می افتند، و این نکته که عاشق درست نمی بیند، مطلب حقی است، ولی مربوط به علم و شناخت پس از عشق است که چون دل اسیر است و بر ابعاد وجودی فرد حکومت می کند، فرصت شناسایی، بازشناسی و تجزیه و تحلیل درست را نمی دهد و اینجاست که نه تنها علم قابل اعتمادی حاصل نمی شود، بلکه به خاطر محبت مفرط، حتی ممکن است نواقص مخاطب را، که برای زندگی برگزیده است، نبیند و بلکه آن ضعف ها را نیز قوّت بپندارد.
حاصل آنکه تحصیلات زنان پیش از عشق، چراغی است که در گزینش فرد و دیدن ویژگی ها و خصوصیات و ادراک درست تر او نسبت به فرد غیرتحصیل کرده، نقش جدّی و سازنده ای دارد.
ج. خواستگاری: در فرهنگ ایرانی، تعامل رسمی تر دو فرد برای ازدواج، با مراسم خواستگاری و پاسخ مثبت بدان آغاز می گردد. اما فقدان علم و تحصیل برای دختر، ممکن است مستلزم پیامدهای ذیل باشد:
اول آنکه به خاطر جهل و فقر داده ها، اعتماد به نفس لازم برای اظهار نظر، بررسی و تحقیق و تصمیم گیری نهایی نداشته باشد و این نقش را به دیگران و از جمله اعضای خانواده واگذارد؛ چنان که در بسیاری از خانواده های سنّتی، این تمایل وجود دارد که سهم جدّی و مرکزی برای درخواست و انتخاب دختران قایل نباشند.
دوم آنکه فقدان تحصیلات، روحیه علم گرایی و تخصص محوری را نفی می کند و از این رو، یک دختر درک درستی از مشاوره و کارشناسی ندارد و تصمیم او کورکورانه و یا با داده هایی اندک و احیانا مخدوش است و گاهی این پیامدها موجبات آسیب ها و آفت هایی برای بنیان ازدواج می شوند.
سوم آنکه بی سوادی قدرت استنباط و تجزیه و تحلیل داده ها را نیز از فرد می گیرد، و حال آنکه زن تحصیل کرده، هم از اعمال نظر بی جای دیگران در سرنوشتش جلوگیری می کند و هم این علاقه را دارد که داده های لازم را از مراجع معتبر بگیرد و هم آن ها را در آموزش و پژوهش، تمرین و استنباط و تجزیه و تحلیل اعمال کند و از این رو، می تواند داده های دیگران را جمع بندی نموده، به تأسیسی مناسب اقدام کند.
دختر تحصیل کرده تا آنجا اطلاعات دارد که یک پاسخ مثبت او افق و آینده او را رقم می زند و باید عمری پای یک اظهارنظر و یک انتخاب بماند. از این رو، دقت لازم را در این گزینش به خرج می دهد و حتی ممکن است به خواستگاران جدّی اش هم «نه» بگوید.
د. گذار از خواستگاری تا ازدواج: در سنّت متداول، دختران پس از مراسم خواستگاری، تا زمان ازدواج فرصت دارند که برخی از آنان این ایّام را بدون عقد و برخی که متشرّعند با عقد سپری می کنند. اینکه از این فرصت به دست آمده چه بهره ای می توان برد و چه توشه هایی می توان ذخیره کرد، پرسشی است که علی القاعده، هر کس نور علمی بیشتر و تحصیلات عالی تری داشته باشد، می تواند دستاوردهای مناسب تری از آن برگیرد. داده های به دست آمده نیز برای زندگی بسیار مغتنم هستند؛ زیرا دو فردی که از دو خانواده و دو محیط فرهنگی و اجتماعی، قرار است به یک نهاد مشترک به نام «خانواده» تبدیل شوند، به خاطر وجود «تفاوت فردی »و اختلافات جسمی، عقلی و قلبی در این مظان قرار دارند که همدیگر را درک نکنند و با در کنار هم قرار گرفتن رسمی، تفاوت ها به تعارض ها تبدیل شوند و این نهاد مقدّس را به جای محیط آرامش و محبت، به محیط پریشانی و دشمنی تبدیل کنند.
ادامه دارد...
منبع : مجله بانوان شیعه، شماره 3 , منصورنژاد، محمّد
بیشتر بخوانید :
نقش موثر تحصیلات زنان در تحکیم خانواده (بخش اول)
نظر اسلام در مورد اشتغال و تحصیل زنان چیست؟
آیا ازدواج مانع ادامه تحصیل دختران می شود؟
علم آموزى زن از دیدگاه اسلام
آیا تحصیل علم برای زنان محدودیتی دارد؟
توصیه های رهبر انقلاب درباره تحصیل بانوان
سبک زندگی مرتبط
تازه های سبک زندگی
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}